بعض مردان رییس جمهوری

همچنان که مخالفان سیاسی و جدی سید محمد خاتمی او را شخصا پاک نهاد و اخلاقی می دانند همین شکل از مخالفان محمود احمدی نژاد او را دارای نیتی صادقانه و مخلصانه می دانند که البته نقد این معیار ها در شخصیت این دو در حوزه کار ما (دست کم در اینجا )نیست. در این که هر دو شخصیت هم مانند همه مقامات بلند پایه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی دنیا از مشاوران کارآمد و اطرافیان دلسوز و لایق بهره می برند کسی تردید ندارد اما این که سلیقه شخصیت ها در چینش این مشاوران و گزینش آنها چگونه است چیزی است که در عمل تفاوت خود را نشان می دهد.

آقای رییس جمهوری از روزهای پیش از انتخاب شدن مشاوری برگزیده است که در جدال های رسانه ای انتخابات هم ایشان را همراهی کرد و حتی رای آفرینی کرد. اما این مشاور که بنده کمترین هیچ شناختی از سوابقشان ندارد و درست به همین جهت حق اظهار نظر و نمره دهی به ایشان را هم ندارم از همان آغاز با موهای بلند و بسته(که در تعبیر منفی آن برای جوانان دانشجو دم اسبی نام می نهند) همه جا ظاهر شده است و من به یاد دارم کسانی را که در مرحله دوم انتخابات ۸۴ علیرغم اصول گرایی شدیدشان به جهت همین موهای بلند و بسته به آقای هاشمی رای دادند.

نکته اینجاست که این مرد کنار رییس جمهور حتما رفتار و ظاهرش مورد تایید آقای احمدی نژاد هست که در گفتگوی زنده تلویزیونی با مردم در تیر ماه اجازه دادند ایشان با همان موی بلند و بسته در برابرشان بنشیند و از طرح تحول اقتصادی سخن براند.

در این میان چند پرسش مطرح می شود:۱- اگر این آراستن خاص از موی سر مورد تایید است چرا دانشجویان و جوانان مورد مزاحمت و بازخواست قرار می گیرند.۲- اگر این شیوه ظاهر شدن در فرهنگ ملی و مذهبی امروز ما جایی ندارد آقای رییس جمهوری چه ارتباطی میان اعتقاد سخت و ستودنی شان به امام عصر و مهدویت و چنین شکل منتظران ظهور می بینند ؟

۳- اگر قرار است گستره مدارا و آسان گیری دولت مهدوی نهم نشان داده شود صرفا با چنین موی بلند و از پشت بسته ای نمی توان آن را به تصویر کشید. قطعا راه های دیگری هم وجود دارد که حضرات از ما آگاه ترند. 

ناگفته پیداست که این نوستار سیاسی نیست و صرفا یک نوع خاص از رفتار را از دیدگاه فرهنگی مطرح کرده است. نظر شما چیست؟

آداب شادی کردن می دانیم؟

در شب میلاد حضرت امام علی علیه السلام شاد ترین شب شیعه انتظار داری آنچه که می بینی برای تو حظ بصر و آرامش فکری و روحی و در یک کلام نوشیدن لذت ناشی از سرور ولادت کسی باشد که چون او کسی تکرار نشده است.

در سراسر مسیر خیابان تا خانه ترافیک سنگین و یورش وحشتناک موتور سواران برای کلافه کردنت کافی است کمی پیش تر که می روی علت شلوغی را در می یابی جوانان پر شور یک هیات مذهبی شربت توزیع می کنند از اینجا تا چند صد متر آن طرف تر زمین از لیوان های یکبار مصرف سفید شده است و بدترین منظره ناشی از بی فرهنگی و بی تعهدی در کنار بهترین جشن سال تو را آزار می دهد. به سرعت به خانه می آیی و انتظار داری رسانه ملی  که در ایام عزا برنامه های هفتگی و روزانه خود را تغییر می دهد در ایام شادی نیز چنین کاری بکند اما این گونه هست؟ نیست؟

شبکه پر بیننده برنامه هفتگی خود را دارد: مرگ تدریجی یک رویا. اتفاقا نامناسب ترین بخش فیلم امشب است در اتاقی همه عزادار نشسته اند و روی جسدی را ترمه انداخته اند. از این بهتر نمی شود. شبکه دیگر فیلم کونگ فو نشان می دهد فیلمی سرشار از رفتارهای پلنگ صورتی مانند و بچگانه و کارتونی!

زیر نویس تلویزیون می گوید ویژه برنامه ولادت ساعت هفت صبح فردا! ساعت هفت هم با هیجان بر می خیزی و به تماشا می نشینی یک شبکه فقط حرف می زند دیگری با پیشکسوت فوتبال گفتگو می کند دیگری جشن تولد فرزندان عقب افتاده ذهنی را نشان می دهد دیگری سخنرانی حضرت آیت الله ... است . کار دیگری نداری می آیی و با وبلاگت سرگرم می شوی.

وسوسه می شوی که ای کاش ماهواره یا ماهپاره داشتی !و از همه اینها بی نیاز اما وجدانت می گوید کجای ماهواره از عشق و محبت علی سرشار است که تو از آن بنوشی و سیراب شوی. آنجا جز نمکزار چیزی نیست.

در حال خود به احادیثی فکر می کنی که ثوابها برای شاد کردن دل بندگان خدا بر شمرده اند که فرزندت به آغوشت می پرد و می گوید پدر روزت مبارک! حالا سرچشمه شادی را پیدا می کنی.

در آستان پدر

پدرم امروز در سالروز ولادت پدر امت اسلامی امام علی علیه السلام روز توست . من شرافت نام و نشان خانوادگی و اجتماعی ام را از تو دارم.اگر همیشه از آغوش گرم و مهربان مادر گفته اند به معنی فراموش کردن دستهای پر مهر تو نیست.

پدر نازنینم امروز که خود آنقدر لطف و عنایت خدا را با خود دارم که پدر شده ام می فهمم و می بینم که برای پرورش فرزند چه سختی ها باید تحمل کرد. تو مرا بر دوش گرفتی با من لبخند زدی. و اگر مادر به من واژه آموخت تو به من جمله یاد دادی.اگر مادر مرا در خانه پرورش داد تو مرا به جامعه بردی  و اگر مادر مرا شیره جان داد تو شیرازه زندگی کردن به دستم سپردی.

پدر مهربانم موهای سپید تو روشنی راهی است که برای فرزندت به یادگار گذاشتی و قامت خم شده ات پلی است که فرزندت را از آن برای رسیدن به فردایی بهتر گذر دادی. نفرین بر ناسپاسی ها و روز مرگی ها. هنوز هم به بوی پیشانی عرقناک تو نیاز دارم هنوز هم پینه های دست تو حریر نوازشگر دل من است .

پدرم من هراس دارم از جفا و نامهربانی هایی که در حق تو انجام دادم که مبادا از فرزندم دریافت کنم. مگر تو مرا دعا کنی و ببخشی و حلال کنی و از من درگذری.

پدر عزیز روزت مبارک.

یا علی مدد

نازد به خودش خدا که حیدر دارد

دریای فضایل مطهر دارد

همتای علی نخواهد آمد به جهان

صد بار اگر کعبه ترک بردارد

میلاد مولود کعبه اسد الله غالب علی ابن ابی طالب بر شیعیان آن امام راستین مبارک باد.

جناب سرهنگ راننده

در بزرگراه شهید چمران تهران با راننده مسافرکش میان سالی همسفر شدم.در برابر تنها سووالم که آیا بازنشسته است ؟گفت  که از سرهنگان بلند پایه ژاندارمری سابق است که در اواخر دوره (قبل از انحلال) به درخواست خود بازنشسته شده است و اینک با مسافر کشی مشغول استراحت کردن است! او افزود که برخی دوستان همکارش در پاسگاه ها چه مقدار هدیه و رشوه گرفته اند و اینک در اروپا و آمریکا در حال استراحت کردن و به قول خودشان لذت بردن از آن پولها هستند. شگفت این بود که این درجه دار گرامی تاکید کرد اگر بار دیگر به دنیا می آمد همین شغل و مرام را ادامه می داد. گفتم پس پشیمان که نیستید معتقد هم هستید گفت البته زیرا به قول یکی از همکارانم آن پولهای حرام بچه های هرویینی و خلاف و خطارکار تحویل داده است و پول حلال من چند فرزند دکتر و متخصص.

این ماجرای کوتاه را گفتم تا خوانندگان محترم خود به تجزیه و تحلیل نکات آن بپردازند. نکاتی مانند وضع معیشتی بازنشستگان و سنگینی بار زندگی و فاصله طبقاتی و نیزآخر و سرانجام راستی و درستی که شاید ظاهری آزار دهنده دارد اما آرامش وجدان و حمایت معنوی آن را نمی توان با هیچ چیز عوض کرد.

روز ملی کاشان

به دلایل مثبتی که جای بحث آن الان اینجا نیست دولت پذیرفته است که در تقویم رسمی هر استان یا به عبارتی هر مرکز استان یک روز به نامش باشد و مثلا ۵ مرداد روز کرمانشاه و اول شهریور روز همدان و ... چند سال پیش همزمان با افتتاح شهرداری در شهر برزک این ابتکار را مطرح کرده بودم و در پی آن دوستان ما روز ۳۰ تیر را که خاطره سیل ویرانگر ۱۳۳۵ را در خود داشت روز برزک نامیدند و در این دو سال مراسمی هم برگزار شده است.

سخن ما در اینجا این است که از لحاظ جمعیت و توان اقتصادی و تولیدی کاشان بالاتر از ۱۲ مرکز استان کشور قرار می گیرد بنابر این اصرار دولت بر نام نهادن روزی به نام یک استان شهرهای بزرگ و صاحب فرهنگ را در هر استان محروم خواهد کرد مانند کاشان در استان اصفهان و بروجرد در استان لرستان و...(همان شهر هایی که بیشترشان قرار است فرمانداری ویژه شوند)

پیشنهاد می کنیم فعالان بخش اجرایی و فرهنگی و اصحاب هنر و رسانه این موضوع را دنبال کنند و روز ملی کاشان را در تقویم به ثبت برسانند. پیشنهاد ما روزی از روزهای اردیبهشت است که آغاز گلاب گیری و فصل گردشگری کاشان است.

یاد آل یاسین

در بازگشت از مراسم ترحیم همسر استاد دکتر دادبه در تهران سر کار خانم طباطبایی همسر گرامی استاد و شاعر فقید سید زضا آل یاسین(همایون کاشانی) نیز با ما همسفر است . طبق معمول همه سفرها از هر دری سخن به میان آمد تا مطلب رسید به چاپ آثار دیگر ایشان از جمله منظومه شهیدان کربلا و ترجمه منظوم صحیفه سجادیه و نهج البلاغه منظوم(این آثار را به عمد نام می برم تا مدعیان کارهای فرهنگی و مجریان پر مدعا بدانند که نکوداشت چه شاعری را به وادی طفره انداخته اند)

هنگامی که آل یاسین به سفر بی بازگشت درمانی اش به تهران می رفت همه ما در بخش های خصوصی و دولتی فرهنگ و هنر کاشان قول بزرگداشت به او (که خود البته میلی به این کار نداشت) داده بودیم و به یاد دارم که دکتر دادبه از تهران مرتب پیگیری می کردند که آن مراسم در زمان حیات ایشان برگزار شود غافل از این که تا پنج سال پس از درگذشت  او هم کسی به این فکر نخواهد افتاد!

واقعیتی که بارها و بارها بر آن تاکید کرده ایم نکوداشت مشاهیر فرهنگی و هنری این سرزمین همسایه برهوت است که از ایجاد مقبره الشعرا و بوستان هنرمندان و نامگذاری خیابان و دیگر مکان ها  تا مراسم بزرگداشت و چاپ آثارشان را شامل می شود اما ظاهرا هنوز دوستداران میز و مقام و رهروان طریق محافظه کاری این فرصت مناسب را پیدا نکرده اند.

دوستان ما این فرض را که محال هم نیست در ذهن مرور کنند که اگر فی المثل سفارت ترکیه در تهران مدعی نام و شعر آل یاسین شود و خانواده اش هم خدای ناکرده تابعیت این کشور را در قبال یک مراسم رسمی و شکوهمند بپذیرند آنگاه همین دوستان کم گذشت و نا مهربان و فراموش کار خیابان و فرهنگسرا به نامش نمی گذارند؟ و کتابش را در شمارگانی وسیع چاپ نمی کنند؟ حتما بایست تهدید و خطر بیخ گوشمان باشد تا پنیه غفلت از گوش هوش برآوریم و کاری بکنیم.

عزیزان مسوول و مجری به یاد داشته باشند که محافظه کار ترین ها و عافیت طلب ترین ها که نگران پست و مقام خود بودند هم به دلایلی از کار برکنار شدند پس بهتر آن است که این فرصت کوتاه را با آزادگی و انسانیت و مردم داری و اعتقاد به اهمیت زیر ساخت های فرهنگی و نقش و جایگاه مشاهیرمان همر اه سازیم.

کافی است در گوشه چهارراه شهر بایستید و از پسرکان و دخترکان برومند ایرانی وارث ۲۵۰۰ سال تمدن نام آل یاسین را که نه نام حافظ و فردوسی را جویا شوید آنگاه ببینید آنان هزل و لطیفه بی اخلاقی بیشتر می دانند یا مصداق های فرهنگ و هنر ایرانی را.(مخاطب سخن این نکته را به همه جوانان عزیز تعمیم نخواهد داد) راستی یادم نرود محتویات گوشی هر کدام از اینها و حتی  همه ما گویاست که ما به چه فکر می کنیم و از چه غافل هستیم. وای بر ما

آفتاب رفت

همسر گرامی استاد ما جناب آقای دکتر دادبه پس از ماهها نبرد با بیماری سرطان خون سرانجام در عصر سه شنبه ۱۱ تیر ماه درگذشت .در مراسم تشییع ایشان با برخی دوستان شرکت کردیم. غزل زیر یادگار لحظه ای از بامداد جمعه اول ماه رجب است که آن بانوی مهربان مرا به خواب آمد:

پیش از غروب بود که آن آفتاب رفت         بغض سحر شکست که چون با شتاب رفت

افسوس آن سمن بر اردیبهشت خوی      چون آفتاب غمزده دی ز تاب رفت

بیداری ام کشنده تر از مرگ شد که ماه   خورشید را نهاد و به ژرفای خواب رفت

آن گوهر گرامی مواج چون خیال            با من نگفت کس که چرا چون حباب رفت

در هم شکست آینه دل ز سنگ غم     صبحی که عکس خنده اش از چشم قاب رفت

چون گفت یا علی به خمار ستبر درد      با پای جان به میکده بوتراب رفت

دلسرد عمر چون نشود دل که ناگهان       پیش از غروب بود که آن آفتاب رفت

تساهل و تسامح : ده سال بعد

در حالی که روحانی عزیزی را بر سفره صبحانه میزبان هستم تلویزیون را به برکت کنترل دستی کانال ها مروری می کنم می رسم به کانال آخری که شبکه قرآن است(چرا قرآن همیشه آخر است؟!) آیت الله سید احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران بحث مستوفایی  را در باب چشم پوشی ها و مدارای پیامبر نازنین اسلام(ص) در طول عمر مبارکشان مطرح و دنبال کرده اند و بعد می رسند به این حدیث نورانی آن حضرت که انی بعثت بالشریعه السمحه و السهله و دیگر نکته هایی که مرتبط با این موضوع است از جمله مدارا با اهل مکه در ماجرای صلح حدیبیه.

ناگهان ذهنم مرا به ده سال پیش رهنمون شد. وزیر ارشاد دولت وقت (که اکنون بر اثر همین نامدارایی ها و البته به دلیل پاره ای لغزش های دیگر مقیم لندن شده است) همین حدیث نورانی را در روز رای گرفتن از مجلس و روز استیضاح در همان مجلس بر زبان راند و تفسیر کرد و نمونه آورد اما شگفت که همین آیت الله گرامی صبح امروز شبکه قران در نماز جمعه تهران فرموده بود سفره تساهل و تسامح را در این کشور چیده نشده باید برچید (که وزیر ادعا می کرد می خواهد این سفره را پهن کند).

من در این لحظه کاری به دو سوی این بحث و افراد آن ندارم و در این مجال نمی خواهم جانب کس یا اندیشه ای را بگیرم. اما ما در مکتب نورانی اسلا م آموخته ایم که انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال. سخن را بنگرید و نه سخنران را!

اکنون پس از ده سال بحث و جدل سیاسی و جناحی و هدر دادن وقت و توان و ذهن و فرصت خود و مردم تازه رسیده ایم به همان جای اول.

شاید کسی بگوید برداشت شخص ده سال پیش با شخص امروزی فرق می کند که پاسخ آن روشن است: سخن را بنگریم و بس. ای کاش اندکی از پوسته احساس گرایی و ظاهر پرستی خارج شویم. یعنی می شود؟

نیم نگاهی به ترکیه

مردم  کشور ما حتی طبقه متدین و اهل زیارت هم (که از راه ترکیه  به سوریه مشرف شده اند)با جامعه ترکیه آشنایی دارند. تغییرات و تحولات سیاسی و اقتصا دی  و اجتماعی در این کشور چشمگیر و باور نکردنی است نه این که بخواهیم ثابت کنیم مرغ همسایه غاز است ولی از واقعیت ها هم نمی توان چشم پوشید.ترکیه به برکت دو جنگ بزرگ در دو دهه اخیر میان ایران و عراق و عراق و کویت و نابسامانی هایی که به دنبال اشغال عراق پیش آمده است توانست بهترین بهره مندی را از این آب گل آلود ببرد. به عبارت بهتر ترکیه صیاد لحظه ها و فرصت هاست و از آنچه که اوضاع جهانی برایش پیش آورده است به خوبی و با رندی و کارآمدی بهره می گیرد.

در دور نیمه نهایی جام فوتبال اروپا ترکیه به آلمان بازی را واگذار کرد اما ارزش و اعتبار خود را به عنوان یکی از چهار تیم برتر این قاره از دست نداد. در زمین سیاست هم دولتمردان این کشور برنده این میدان بوده اند و توانسته اند تورم سه رقمی را به سطحی باورنکردنی کاهش دهند به گونه ای که این رفتار سالم را بانک جهانی برای به کار بستن به ایران گوشزد کرده است.

هر چند به قول یکی از همکاران ترکیه به دلیل قرار گرفتن در برزخ میان آسیا و اروپا و مشکل خط و زبان و همچنین بحث های اعتقادی مانند حجاب و ... کشوری با اصالت های ممتاز فرهنگی و تمدنی به شمار نمی رود و حرفی برای گفتن ندارد! اما به راستی حرف برای گفتن در عرصه جهانی اگر این منطق ترکیه نیست پس چیست؟ترکیه بی اصالت چه می کند که مولوی شناسی او سنگ بنای مطالعات شرق شناسی جهان امروز می شود و کسی به حرف ما گوش ...

امروز نمونه های ترکیه و مالزی که هر دو از کشور های خوب جهان اسلام هستند برای ما نمونه هایی نیک از تجربه های موفق به شمار می روند که بهره مندی از این تجربه ها نیاز به کمی غرور شکنی و چشم گشودن به واقعیت ها دارد.

به یاد  داشته باشیم که در چشم انداز بیست ساله یا همان ایران در افق ۱۴۰۴ ایران به کشور اول منطقه باید تبدیل شود یعنی باید ترکیه را هم پشت سر بگذاریم . آیا از اکنون چنین چیزی را می توان در مخیله خود حتی تصور کرد. مگر این که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

روز مادر

فرا رسیدن زاد روز دخت یامبر اعظم حضرت فاطمه سلام الله علیها  و روز زن و گرامی داشت مقام مادر را به همه زنان و مادران فداکار ایرانی شادباش می گوید.