جناب سرهنگ راننده
در بزرگراه شهید چمران تهران با راننده مسافرکش میان سالی همسفر شدم.در برابر تنها سووالم که آیا بازنشسته است ؟گفت که از سرهنگان بلند پایه ژاندارمری سابق است که در اواخر دوره (قبل از انحلال) به درخواست خود بازنشسته شده است و اینک با مسافر کشی مشغول استراحت کردن است! او افزود که برخی دوستان همکارش در پاسگاه ها چه مقدار هدیه و رشوه گرفته اند و اینک در اروپا و آمریکا در حال استراحت کردن و به قول خودشان لذت بردن از آن پولها هستند. شگفت این بود که این درجه دار گرامی تاکید کرد اگر بار دیگر به دنیا می آمد همین شغل و مرام را ادامه می داد. گفتم پس پشیمان که نیستید معتقد هم هستید گفت البته زیرا به قول یکی از همکارانم آن پولهای حرام بچه های هرویینی و خلاف و خطارکار تحویل داده است و پول حلال من چند فرزند دکتر و متخصص.
این ماجرای کوتاه را گفتم تا خوانندگان محترم خود به تجزیه و تحلیل نکات آن بپردازند. نکاتی مانند وضع معیشتی بازنشستگان و سنگینی بار زندگی و فاصله طبقاتی و نیزآخر و سرانجام راستی و درستی که شاید ظاهری آزار دهنده دارد اما آرامش وجدان و حمایت معنوی آن را نمی توان با هیچ چیز عوض کرد.