رابطه استاد شهريار و روز ملي شعر و ادب

امروز ۲۷ شهريور بيستمين سال درگذشت استاد محمد حسين شهريار شاعر نام آشناي معاصر است كه به ابتكار دولت سيد محمد خاتمي و البته تاييد شخص او روز ملي شعر و ادب نام گرفت و به دنبال آن اين اقدام فرهنگي دولت وقت مورد نقد و بررسي فراوان شاعران و اديبان قرار گرفت كه اگر فردوسي به زبان فارسي خدمت كرده است پس شاعر ملي اوست و اگر شاملو حرف هاي سياسي ضد حكومت و دولت وقت زده است پس شاعر ملي اوست و نهايتا اين كه شنيده شد شهريار كه پيش از انقلاب پهلوي ها را و پس از آن اصحاب انقلاب را ستايش كرده و در خدمت حاكميت بوده است شاعر ملي نيست!

شايد اين سخنان از زاويه فكر و ديد منتقدان درست باشد و اصلا اين انتخاب به گروه خون دولت اصلاحات نمي خورد اما دوستان ما از ياد نبرند كه دست هاي آشكار و نهان و دشمنان نادان و دوستان خوش باور در فكر جدايي آذربايجان و يكي شدن با سرزمين آن سوي ارس  است و حتي با صراحت شهريار را شاعري آذري زبان و ترك معرفي مي كنند.

اين اقدام شجاعانه دولت خاتمي - كه خود مي دانست انتقادهايي در پي خواهد داشت - از مصادره يك شخصيت اصيل و فرهنگي و ايراني و ايران دوست به نام شهريار به نفع آذربايجاني هاي وطن فروش و استقلال طلب پيشگيري كرد و به گمان ارزش نامگذاري را دارد و اتفاقا بايد در اين زمينه رسانه ها و محافل ادبي سنگ تمام بگذارند.

دوستان ما اين خبر آزار دهنده را هم بشنوند كه امسال همايش سالانه انجمن ترويج زبان فارسي كه قرار بود در تبريز برگزار شود به تهران منتقل شد زيرا استاندار اصولگراي آنجا گفته بود ترويج زبان فارسي درآذربايجان كار درستي نيست! البته روشن نيست ايشان به دليل اعتقاد به آذربايجان اين مخالفت را ابراز كرده است يا به عنوان نماينده عالي دولت فكر مي كرده است اين همايش ترويج زبان فارسي در تبريزحساسيت برانگيز خواهد بود و انجام آن به صلاح ملك و ملت نيست. با چنين وضعيتي دور انديشي دولت خاتمي در اين باره خود را نشان  مي دهد. در باره تورم و تثبيت قيمت هاو سرمايه گذاري و صندوق ذخيره ارزي آن دولت فقيد كه بنده صاحب نظر نيستم!

نوحه یا ترانه؟

پس از افطار از نمایشگاه کتاب و فراورده های صوتی و تصویری رد می شدم دیدم که فیلم عزاداری دیوانگان حسین کاشان را که برهنه شده اند و بر سر و روی خود می زنند نشان می دهد و مداح جلسه هم مرتب حوسی حوسی(حسین) می گوید! کار بانگ و فریاد و نوحه بدانجا کشید که از قلاده به گردن و مجنون حسین بودن و دیوانه چشم و ابروی عباس بودن هم سخن به میان آمد تذکرم به فروشنده برای قطع پخش این صحنه ها و یا کم کردن صدای وحشتناک آن اثری نبخشید . به راهم ادامه دادم و به خانه رسیدم . احسان خواجه امیری خواننده جوان موسیقی جوان پسند امروز ترانه پایان مجموعه تلویزیونی مثل هیچ کس را می خواند :همین که اول و آخر تو هستی به محتاج تو محتاجی حرومه. مگر می شود به دل ننشیند؟ آنچه که دل را تکان می دهد و اشک را جاری می سازد الزاما در نعره های مداحان و حتی غمزه های خوانندگان نیست اندکی رها کردن دنیای پر هیاهوی اطراف کافی است تا دل بلرزد و اشک جاری شود در این میان احسان خواجه امیری و سید جواد ذاکر بهانه و سیله ای بیش نیست.

ما چگونه اين گونه شديم?!

امشب برای زیارت با خانواده به زیارت امامزاده سلطان علی فرزند اما م محمد باقر رفته بودیم که یکی از چهار امامزاده واجب التعظیم در ایران و تنها شخصیت مذهبی و آیینی است که مراسم سالروز شهادتش در تقویم خورشیدی و با نام قالی شویان معروف است و همزمان با جشن مهرگان هر سال در جمعه دوم ماه مهر برگزار می شود.

در آنجا متوجه شدیم که پس از نماز جماعت سفره  افطار گسترده می شود و از روزه داران پذیرایی می کنند. دل به دریا زدیم و پس از زیارت به درون صف نشستیم تا نماز و افطاری به جماعت داشته باشیم!

نکته چشمگیر این بود که حواس کسی به اهمیت نماز آن هم به جماعت نبود و هر کس دنبال گرفتن لیوان یک بار مصرف بود تا بین نماز آب یا چایی پیدا کند و افطار کند بین دو نماز هم عده ای برخاستند و با پا بر شانه و مهر نماز گذاشتن ها خود را به آب و چایی می رساندند. پس از نماز هم که سفره پهن شد اصرار برای زودتر غذا گرفتن و اصرار برای نان و خرما و شام بیشتر گرفتن دیگر امری عادی و حق طلبانه بود. مقداری نان و پنیر و خرما خوردم و از مسجد آمدم بیرون و کنار ماشین از  افطاری منزل که با خو د آورده بودیم کارمان را کامل کردیم.

با خود می اندیشیدم که مسوول این رفتار های نه چندان خوشایند کیست ؟ فشار اقتصادی و کمبود و گرانی و یا نداشتن الگوی ممناسب و یا برای مردم  درست فرهنگ و اخلاق را توضیح ندادن یا درست برایشان اجرا نکردن.

چه شده است که مومنان روزه دار برای دقیقه ای فقط دقیقه ای روزه خود را پس از ۱۴ ساعت گرسنگی زودتر باز کردن این گونه مرتکب بد اخلاقی و ناهنجاری رفتاری می شوند و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. اینها همه ضد تبلیغ هایی می شود که عبادات و خود سازی های معنوی را زیر سووال می برد.دارد دیر می شود باید کاری کرد.

برگ عیشی به گور خویش فرست

امروز در عبور از خیابان های کاشان به آگهی درگذشت جوان برومند شادروان رسمی برخورد کردم که در آن نوشته شده بود بنا به وصیت آن مرحوم هزینه مراسه هفتم و چهلم صرف امور خیریه می شود. این آگهی برای شهری مثل کاشان که به مداح و قاری قران و سخنران خیلی بها می دهند و باعث و بانی آن هم هیات های مذهبی است شگفت آور است اما به یقین اینک که اولین قاروره در این راه شکست و از خانواده ای خوش نام وسرشناس کسی پیش قدم این کار ارزشمند شده است باید انتظار آن را داشت که دیگران هم خجالت نکشند و نگویند که خرج نکردن و به خرج ندادن برای اموات زشت است و این کار خوب یعنی شرکت در امور خیریه به فرهنگ و رویه ای مقبول تبدیل شود.

راست این است که هرسال میلیارد ها تومان سرمایه مردم صرف نکوداشت اموات و بزرگداشت آنان می شود. البته نمی خواهیم مانند آنچه در غرب اتفاق می افتد که مرگ را پایان همه چیز می دانند و جسد مرده شان را تحویل شهرداری می دهند تا دفن کند و یا مانند رفتار سرشار از بی احترامی اعراب در دفن امواتشان را در ایران هم شاهد باشیم که این کار مانند دیگر رفتار های ما ریشه در فرهنگ و هویت ایرانی دارد و البته مانند همه کارهای دیگر ما به افراط کشیده شده است.

این واقعیت را هم فراموش نکنیم که درست است مراسم در مسجد یا گورستان برای تازه درگذشته ای برگزار می شود اما بیشتر آن مراسم منتی بر سر عزیز از دست رفته است و مراسم به کام زنده هاست و باید مراقب تاج گل آورده ها و پرده تسلیت نوشته ها و آگهی داده ها بود که در مراسم نامشان گفته شود. در گورستان هم جز چند دقیقه نخست حضورمان که فاتحه ای می خوانیم دیگر به حرف زدن با دیگران می گذرد و چنین است که گفته اند پیامبر هیچگاه در گورستان نمی نشستند و دعایی می خواندند و می رفتند .یعنی حضور اندک با تکرار بیشتر.

ای کاش همه ما پیش از رفتن به این سفر بی بازگشت ره توشه کافی از جنس تقوا و پارسایی برای خود فراهم کنیم تا نیار به مبالغه های مداح و قاری نداشته باشیم که ما را نیک و مومن معرفی کنند و ای کاش آنقدر نامه اعمالمان سرشار از نیکی و درستی باشد که حتی اگر کسی برای ما مراسم نگرفت و فاتحه ای نخواند خدای کریم و رحیم ما رابه حضور نورانی خویش پذیرا شود و ما را بیامرزد. آمین

ياد نقره فام زرين كوب

امروز سالگرد درگذشت استاد فقيد دكتر عبدالحسين زرين كوب اديب و منتقد و نويسند و استاد نامدار ايراني است كه  ده سال پيش در نهايت اندوه در تهران درگذشت.

زرين كوب عصاره فضايل نسلي از استادان و اديبان ايراني است كه لحظه اي از كار و كوشش در راه اعتلاي فرهنگ و ادبيات ايران زمين باز نايستادند نسلي كه به گمانم بايد گفت در حال از ميان رفتن است و مانند بسياري از فضيلت ها و ارزش ها در حال انتقال از عرصه اجتماع به اوراق كتاب است.

او يكتنه و دست تنها  و در حالي كه لذت داشتن فرزند را بر خود و همسرش دكتر قمر آريان منع كرده بود توانست دهها كتاب و مقاله به زبان فارسي و ديگر زبان هاي علمي روزگار خويش برجاي گذارد.

سالهاي آخر عمر او به طلوع دولت اصلاحات برخورد كرد و البته وزير و وكيل آن دولت از زرين كوب كه به همكاري با بيگانه و وطن فروشي متهم شده بود! دلجويي كرد اما اندكي دير شده بود و پير مرد كه مردن در وطن را به ماندن در بيمارستان مريلند امريكا ترجيح داده بود از ميان ما رفت.

من شخصا در دانشگاه او را شاگردي نكرده بودم اما اينك كمتر كتاب و مقاله من و كمتر كلاس درس من است كه بي نام او نگارش  يا برگزارشود.

به هنگامي كه دانشجويي بيش نبودم سخنراني مرا در كرمان شناسي شنيد و با تحسين مرا تشويق كرد كه اكنون ره توشه من در رفتار با دانشجويانم است.

نمي خواهم از ديدگاه نخبه كشي ياد كنم اما انصاف كه از بزرگان خود در رشته هاي گوناگون آن گونه كه بايد و شايد ياد نمي كنيم و قدرشان را نداريم.نسل آينده در باره اين رفتار ما چه خواهد گفت؟

دانشگاه آزاد برنده یا بازنده؟

از امروز همزمان با ثبت نام از دانشجویان دانشگاه های دولتی که در آزمون امسال پذیرفته شده اند  در  دانشگاه آزاد سراسر کشور هم ثبت نام از کسانی که در دانشگاه دولتی قبول نشده اند و یا اگر قبول شده اند  رشته انتخابی مطلوب و دلخواهشان نیست آغاز شد.

دانشگاه آزاد به برکت حمایت های مشفقانه دولت نهم(بخوانید فشار در نهایت امکان) و به یمن گسترش شبانه روزی دانشگاه پیام نور البته آسیب هایی را در پذیرش دانشجو متحمل شده است و برخی واحد های کوچک و متوسط(که شاید در تاسیس آنها باید دقت بیشتری می شد) با چالش روبرو شده اند اما اینها همه ماجرا نیست.دولت محترم که ادعای کوچک شدن حجم و لاغر شدن بدنه خود را دارد در حال گسترش دانشگاه های پیام نور سر از پا نمی شناسد و دانشگاه آزاد را به عنوان نماد حقیقی و راستین خصوصی سازی در فشار و تنگناهای خاص خود قرار داده است و مثلا از دادن وام مصوب مجلس که باید به عنوان وام شهریه به دانشجویان پرداخت شود خود داری می کند.

اما امروز دیدم که بسیاری از خانواده ها با شوقی خاص به دانشگاه آزاد آمدند و فرزند دلبندشان را ثبت نام کردند. در محوطه دانشگاه  قدم می زدم و با خود می گفتم به راستی آنها که چنین حقیقتی را انکار می کنند پاسخشان در رستاخیز چه خواهد بود؟ به راستی یک دانشگاه با دو هزار نفر ظرفیت خوابگاهی و کارگاهها و آزمایشگاهها و دانشکده ها و ... قابل مقایسه با یک دانشگاه پیام نور در یک بخش دور افتاده می باشد.؟ دانشجوی کم تجربه امروز که فردا مدرک به دست از این دانشگاه پشت کوه بیرون می آید بانیان این اندیشه که او را به سوی چنین "نور" و روشنایی رهنمون شدند دعا خواهد کرد؟

سریال های دو ریالی

از مدت ها پیش برخی از ما ماه رمضان را به همراه سریال های مناسبتی اش انتظار می کشیدیم. در اولین افطار که هنوز ذوق و زیبایی و لطافت ربنای شجریان و اذان موذن زاده اردبیلی در گوش دل و کام جان جاری است شبکه پربیننده سه هنرنمایی خود را آغاز می کند:لااله الا الله و تشییع جنازه و ... ظاهر ا در سرنوشت رسانه ملی قبرستان و بیمارستان قسمت ازلی بوده است!

فوری یادم آمد که این سریال با همکاری سازمان بهزیستی تهیه شده است و لابد اعمال نظر آنها در پرداختن به مقوله حضور ویرانگر مواد مخدر در خانواده ها بر اصل ماجرا و رفتار هنرپیشه ها سایه انداخته است.

به نظرم هنر سفارشی مثل شعری که شاعر به سفارش شاه و بی بی بسراید چنگی به دل نخواهد زد. امسال شبکه جوان پسند سه کمتر توانسته است مخاطب خود را راضی نگه دارد که شنیدم شورای نظارت بر صدا و سیما هم تذکر لازم را داده اند.

البته امسال در جریان سریال های مناسبتی موضوع عوالم غیب و حضور شیطان و نگاه برزخی و خبر گرفتن و خبر دادن از جهان غیب را هم شاهد نیستیم. آیا بزرگتر ها چیزی گفته اند؟آیا نظر سنجی ها نارضایتی را نشان می دهد یا به هر دلیل دیگر. این را از یاد نبریم که راضی نگه داشتن هفتاد میلیون سلیقه کار آسانی نیست اما می توان بی دشواری به هدف رسید یا نزدیک شد

مراجع تقلید در رسانه ملی

امسال به یمن پیشنهادهایی که به رسانه ملی شده است پیش از آغاز سه سریال مناسبتی در شبکه های یک تا سه یکی از مراجع عظام تقلید مباحثی را به صورت دنباله دار مطرح می کنند. در شبکه یک آیت الله نوری همدانی سخن می گویند. من مقلد ایشان نیستم و طبعا شناخت چندانی از خوی و خلق و فتواهایشان هم ندارم  و در ذهنم ایشان را مرجعی مناسب برای پیام صادر کردن در حمایت از مردم فلسطین و روز قدس و شرکت در انتخابات می دانستم! اما اینک می بینم که ایشان در کتابخانه ای نشسته است و سخن می گوید که در پشت سرشان مجموعه آراسته لغت نامه دهخدا چیده شده است(پسر نوجوانم متوجه موضوع شد) و در پایان گفتار کار را با خواندن ابیاتی از نظامی و مولوی و دیگران به پایان می رسانند.

من که خود روحانی زاده ام و دیوان اشعار پدر را امسال منتشر کرده ام از این رویه ادبی یک مرجع چندان تعجب نکردم و می دانم که برخی از همین مراجع شعر هم می گویند اما جان کلام این است که ای کاش جامعه از ظرفیت وجودی مراجع می توانست بیشتر استفاده کند تا آنان در نظر کج فهمان مامور وصول خمس و زکات تلقی نشوند!

ای کاش مراجع عظام تقلید هم با لایه های بیشترو متنوع تری از جامعه جز قشر متشرعان به گونه ای ارتباط برقرار می کردند.

فراموش نکنیم که تشیع گل سرسبد اسلام و مسایل دینی و احکام و تقلید از مجتهد متخصص دین نبض تپنده باورهای ماست.

رمضان بهار رحمت الهی

رمضان بار دیگر از راه رسید. امید است همه دلهای پاک و آراسته از این فرصت گرانبهای غفران و آمرزش الهی بهره کافی ببرند و با دعای خود دلهای امید وار را نیز یاد کنند مرا به فصل خوش اعتقاد مهمان کن به سفره ای که در آن هر چه باد مهمان کن سحر که اشک حضوری به ربنایت داشت مرا به جمله ای از جنس یاد مهمان کن